همچنان در جستجوی آب

تاریخ می‌گوید که بزرگ‌ترین تمدن‌های بشری در کنار رودخانه‌ها، آبرفت‌ها، جنگل‌های بارانی و جلگه‌ها شکل گرفته‌اند؛ تمدن‌هایی که اکنون با گذشت هزاران سال، جهانی متفاوت را در کنار هم رقم زده‌اند. طی گذشت این مدت، شاید آداب و رسوم، فرهنگ و سبک زندگی متمدنانه تغییر کرده باشد اما با وجود پیشرفت شگرف فناوری، بشر امروز نیز همچون گذشتگانش به دنبال استفاده از منابع آب برای توسعه کشاورزی است. سازمان ملل متحد پیش‌بینی‌ می‌کند که تا سال 2050 جمعیت جهان حدود 2 میلیارد نفر افزایش یابد و این یعنی فشار مضاعف بر تولیدات کشاورزی برای رفع نیازهای اولیه مردم. اما آیا کشاورزی به سبک اجداد متمدنمان، یا حتی آن‌چه امروز در کشاورزی سنتی رخ می‌دهد، می‌تواند پاسخگوی نیازهای غذایی این جمعیت باشد؟

فالش‌های مرگبار

دو ر می فا سو لا سی هفت نت اصلی موسیقی است. هر نت فرکانس مخصوص به خود را دارد. اگر فرکانس نتی که نواخته می‌شود، بالاتر یا پایین‌تر از فرکانس استاندارد آن نت باشد از اصطلاح «فالش زدن» استفاده می‌شود؛ همان صدای گوش‌خراشی که تمایل به ادامه شنیدن موسیقی را از بین می‌برد. فالش (Falsch) کلمه‌ای آلمانی و به معنای خطاست. البته تنها موسیقی نیست که خطا در اجرای اجزای سازنده‌اش منجر به خروجی غیردلخواه می‌شود؛ گاهی سلول‌های بدن نیز دچار فالش زدن در اجرای کدهای ژنتیکی‌شان می‌شوند.

 
 

همگرایی علوم برای درمان یک بیماری پیچیده

فناوری­‌های همگرا، نوید روش‌­های درمانی نوینی را برای بیماری‌­هایی چون سرطان ارائه می­‌دهند؛ به‌­کارگیری این فناوری‌­ها برای درمان بیماری سرطان، موضوع بیست‌­و­ششمین کافه‌­علم جایزه مصطفی(ص)بود. این رویداد، نخستین کافه‌علمی بود که در شهر اصفهان برگزار شد.

برگزیده جایزه مصطفی(ص): توسعه نهادهای علمی بدون اراده سیاسی حاکمیت کشورها ممکن ن…

برگزیده جایزه مصطفی(ص) و هماهنگ‌کننده کل کمیته دائمی همکاری‌های علم و فناوری سازمان همکاری اسلامی (کامستک) ضمن تاکید بر اهمیت تاسیس نهادهای علمی اظهار داشت: توسعه این نهادها بدون اراده سیاسی حاکمیت و رهبری کشورها ممکن نیست و این اراده سیاسی باید با تامین بودجه همراه باشد.

سلول سرطانی؛ سلول هزارچهره

اگر دنیای درون بدن را به یک شهر تشبیه کنیم، باید گفت که همه شهرها در امن و امان نیستند! گاه در یک شهر سلول‌هایی را خواهیم دید که تحت تعقیب پلیس بدن هستند و ضمن تغییر محل اختفای خود، با تشکیل محفل‌های نه چندان سری، هوشمندی و قدرت خود را بیش از پیش به رخ پلیس می‌کشانند. سلول‌هایی که از حالت عادی خارج شده و حالا متهم ردیف اول آشوبی به نام سرطان هستند. داستان سرطان از کجا آغاز می‌شود؟ چرا در دزد و پلیس بازی میان سرطان و سیستم ایمنی بدن، گویی مجرم همیشه یک قدم جلوتر است و پلیس از دستگیری‌اش عاجز؟ آیا مجرم می‌تواند تغییر کرده و دوباره عضوی از شهروندان عادی بدن باشد؟